حیلہ

این
کارِ دل و
اشکِ درون
است
این
چھرہ زرد
از جنون
است

اے
کوثرِحُسن 
رهبرِ عشق 
اے آنکہ
ز اسب
سرنگون
است

آغاز نما
ترانه ے عشق
رسوایی
این جهان
فزون
است

این دشت
بہ خونِ عاشقانت
هرروز
ببین
چه لاله گون
است

ما
کشته نمی شویم
ای دوست
چون دیده ے
روزگار
خون است

 
 
بهنام بهامین

حیلہ...

تو ...
رویای منی
هر روز 
هر شب
خواب و بیداری

خیالم نیست
رویائی
نگو خوابی
تو بیداری ...

به جان آرزوهامان
تو را ...
بسیار می خواهم

بیا امروز با من باش
نه در رویا ..
به بیداری

 

بهنام بهامین

حیلہ...

یاد تو 
این خانه را 
صحرای محشر 
می کند 

گاه 
اشک و خنده را 
با هم برابر 
می کند 

زلف را 
گاهی پریشان کن 
چه باک 
از مدعی 

خال رویت 
بارها 
بیگانه یاور 
می کند 

جان فشانی های 
یارانت 
ز سوز عشق 
توست 

وای 
بر هر دل 
که گاهی 
یاد دلبر
می کند 

کربلا 
بازار 
عشق و عاشقی 
ای بی خبر 

بوسہ ے شمشیر 
بس گلها 
که پر پر 
می کند

 

 

بهنام بهامین

حیلہ...

ای خصم
رها کن دل ما
گاه نماز است

ای مرغ سحر
فاش بگو
پنجره باز است

ایام جدائی 
همه درد است 
صبوری

ای ماه سفرکرده 
شب تیره
دراز است

از حال دل ما 
چه کسی 
قصه نوشته

ما منتظرانیم

نگو راز 
که راز است

گفتم 
که دلم 
در خم ابروی تو 
گم شد

آیاچه کسی گفت 
که عشق است 
نیاز است

 

بهنام بهامین

حیلہ...

بسم الله الرحمن الرحیمبه نام خدا که رحمتش بی اندازه و مهربانیش همیشگی استیَا مَن اَظهَرَ الجَمِیلَ وَ سَتَرَ القَبیحَ اى كسى كه زیبایى را آشكار مى نمایى و زشتى را مى پوشانىیَا مَن لَم یُواخِذ بِالجَرِ حیلہ...

خدایا ...
چگونه تو را بخوانم 
با آن‌که نافرمانی 
تو را کرده‌ام

و چگونه تو را نخوانم 
بعد از آن‌که تو را شناخته 
و محبت تو 
در دلم جای گرفته است

دستی را ...
به طرف تو دراز کردم 
که از گناه پُر است 
و چشمی که امیدوار 
(به بخشش و کرم) تو است... 

 

مولای متقیان :

امام علی علیه السلام

حیلہ...

نمی دانی
به چشمانت
به دنبال چه
می گردم ...

به دنبال
کسی هستم
که دیگر
نیست ...

 

بهنام بهامین

حیلہ...

خدایا ...

مرا این عزّت 
بس است 
که بنده تو ام ... 

و ...

مرا این افتخار 
کافی است 
که  پروردگارمنی ...

تو آن چنانی‌
که دوست دارم

مرا هم چنان کن 
که دوست داری

 

مولای متقیان :
امام علی علیه السلام

حیلہ...